سلام خانوم عزیز. اجازه بدید روی ماهتونو ببوسم.
+آقا گیرم "روی" من ماه. آشنا شدن مرحله داره. زرت که نمی رن سر یخچال. خجالت بکشید.
باشه فقط اگه لطف کنید اون ورشو بگیرید در نره.
+بانمک!
تیکه بود؟
+کی؟
همین خانومی که رد شد؟
+آقا خجالت بکش. آخر شما می خوای "روی" ماهه "کی رو" ببوسی؟
خانم خجالت بکش. من استریتم.
+ئه اتفاقا منم استریتم. معدل شما چند شد؟
18
+چه دانشگاهی هستی؟
دانشگاه نیروی هوایی.
+اونجا چی کار می کنید؟
هی هوا می کنیم.
+خجالت داره؟
نه نداره.
+ کاری ندارید؟
کار که زیاد دارم ولی مورد نداره. خوب از خودتون بگید.
+من دانشجوی مامانی هستم.
منظورتون ماماییه؟
+نه منظورم اینه بابایی اصلا نیستم.
خوب فکر کنم که دیگه با هم به اندازه کافی آشنا شده باشیم. اجازه می دید "روی" ماهتونو ببوسم؟
+ خجالت داره؟
آره این یکی داره.
+پس هیچی دیگه.
بعله .........خداحافظ
+خدافز
"الف...
......................
فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَیٰ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً.
درود و سلام.
پنج دیواری شد خانه ی ما! با یک دامنه ی جدید و یک قالب جدید، نویسنده اش اما هنوز همان بهنام است. همانی که نمی دانم می شناسی اش یا نه. این اولین دعوت من است از شما به خانه ی ما. قدم روی چشم هایمان بگذارید و در این شب نشینی ها همراهمان باشید و بگذارید گرمای حضورتان خانه مان را فرا گیرد و ردپای عبورتان روی برف های نشسته جلوی خانه مان به یادگار بماند. این یک دعوت است. یک فراخوان عمومی به صرف چند قرص آرامش بخش و یک شربت سکنجبین. با احترام؛ حضورتان را ارج می نهیم...
..............
شبها، که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو میخواندم از لایتناهی
آوای تو میآردم از شوق به پرواز
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو، به من میرسد از دور
دریایی و من تشنۀ مهر تو، چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم میجهد از جان
خوش میدهد از گرمی این شوق، گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشمبهراهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی